رفتم این جا:
http://obsessive-ocd.persianblog.ir

دلم گرفته ... 

خیلی زیاد. 

عققققققققق

عصر

خوب داروی عصرم رو نخوردم دیگه! 

یه ایمیل زدم به تونی. 

فکر کنم از مرداد تا حالا خبری ازش نیست. 

حالم خوب نیست ... 

همه رفتند. حتی حوصله ندارم از خونه بزنم بیرون. 

امروز مشاوره

امروز رفتم مشاوره. راستش یه کم! از خودم خجالت کشیدم. واقعیت اینه که من خیلی  

حساسیت به خرج دادم. مشاوری که من می رم یکی از قابل اعتمادترین مشاورهاست. 

اصلا به خاطر همین انتظار کوچکترین برخورد غیر منطقی(از نظر خودم!) رو ندارم. 

حرفام رو به همین دلیل می زنم. تمام ناراحتی هام رو. 

شارژم یه کم پر شد. حرف زدن معجزه می کنه. انگار ۵۰ درصد از افکار مزاحمم تو این جلسات 

از بین رفت. 

حتی تونستم یه کارهایی رو انجام بدم که تو این دو سه هفته نمی تونستم انجام بدم. 

البته به خودم هیچ تضمینی نمی دم تا فردا همین فکر رو داشته باشم!

معدم تیر می کشه. از بس این داروها رو ناشتا و بی موقع خوردم.

خستم ...